حرف زدن های قلمبه سلمبه!
24 فروردين 92 -پریناز با موبایل با مخاطب خیالی:سلام عزیزم...چطوری؟خوبی؟چی خبرا؟چرا نمیای خونه ما؟زودی بیا خونه ما دیگه... -پریناز در استقبال از بابای از سرکار برگشته:سلام بابا...خوبی؟....خسته نباشی!....گبول(قبول)باشه!!! -مامان زود باش کتابمو بخون دیگه....اعصابم خورد شدااااااا بخون دیگه(دیگه جزو کلمات ثابته!) -پریناز بیا ناخوناتو بگیرم....مامان شما فعلا با ماشینام بازی کن من هنوز نمی خوام ناخنامو بگیرم!! - مامان این دفه خواستی بری خونه خدا منم ببر...برم نماز بیخونم...چادرمو سرم کنم... قابل ذکر است که پریناز در این 12 روز غیر از مقدار متنابهی گوشت که به بدنش اضافه شده یه زبون 2 متری درآورده ...